وقتی حالم گرفته میشه چکار کنم ؟ راه های مقابله با افسردگی
اکبر: سلام سید، خوبی؟! میای امروز بریم باغ؟
سید: سلام، نه امروز حالم گرفته ول کن، حسش نیست.
اکبر: چرا؟ چی شده مگه؟
سید: هیچی بابا رفتم دفترخونه، بهم میگه یه ماه طول میکشه تا سند خونه حاضر بشه، منم یه هفته دیگه با خریدار قرار محضر دارم، پولش رو هم لازم دارم.
اکبر: ای بابا مگه نمیدونستی! بایستی قبل از اینکه قرار محضر رو بذاری میپرسیدی. سید: چه میدونستم، یکی از آشناها گفته بود که یه روزه همه چی حله.
حال گیری چیست؟
تازه ترین ها : دیالوگهایی که در بالا خواندید، متن گفتگوی خیالی چند ثانیهای من و یکی از دوستانم است. یک اتفاق، یک حالگیری، و تداوم آن در طول یک روز.
واقعیتی وجود دارد، و آن هم این است که اکثر ما در طول یک روز، حداقل یک بار از این حالم گرفته ها برایمان رخ میدهد یا خودمان میگوییم، یا اینکه از دیگران با ادبیاتهای مختلف میشنویم.
این حالم گرفته یک نشانه است برای اکثر افراد که انرژی پایینشان را در معرض دیگران قرار میدهند و در مقابل دعوت به اقدامهای مختلف حتی آنهایی که میتوانند دقیقا حالمان را بهتر کنند، مقامت میکنیم. مثل مثال بالا، که در مقابل دعوت به تغییر حال و هوا و رفتن به باغ، پاسخ منفی داده میشود.
چه وقتهایی حال آدم گرفته میشه؟
اوقات زیادی است که حالمان گرفته میشود. دلایل بسیاری هم دارد که در زیر برخی از آنها را مطالعه میکنیم:
کم کاری کردیم
بعضی وقتها میگویم حالم گرفته ، چون در انجام کار یا کارهایی کوتاهی کردهایم. کاری را باید انجام می دادیم، ولی از انجام آن سر باز زدهایم و یا از زیرش در رفتهایم. شاید هم کاری را نصفه نیمه انجام دادهایم، که ارزش انجام کامل را داشته است.
اینجا حالمان گرفته است چون میتوانستیم مثل یک فرد تلاشگر، کارمان را خوب انجام دهیم و در چشم خود و دیگران فردی موفق به نظر بیاییم، ولی نظارهگر کمکاریمان بودهایم و طبعاً نمیتوانیم خوشحال باشیم از اینکه عملکرد خوبی نداشتهایم.
لااقل اگر در چهرهمان اثری از ناراحتی دیده نمیشود، ولی در درون این حس را داریم.
یکی بهتر از خودمون رو میبینیم
خب این یک طور حسادت است. اینکه ببینیم فرد یا افرادی وجود دارند که کارهایی که ما از عهده آنها برنمیآییم را به خوبی انجام میدهند. بعد در لاک خودمان فرو میرویم که چرا من نمیتوانم، ولی فلانی توانست؟ حسادت یک صفت ناپسند است و در این مورد میتوان کاری کرد که آن را به حداقل رساند.
قدم اول این است که خودمان را به اندازه خودمان ببینیم، تواناییهایمان را با خودمان بسنجیم، نه دیگران. به خودمان بگوییم: آیا اینقدر تلاش کردهام که بتوانم مثل یک تایپیست سریع تایپ کنم؟ پاسخ هرچه باشد، نمیتواند حسادت ما را برانگیزد. باید این حس را منطقی کنیم.
میتونستیم پیشبینی کنیم ولی نکردیم
این یک مورد بسیار رخ دادنی است. اینکه وقوع یا عدم وقوع چیزی یا کاری را میتوانستیم پیشبینی کنیم، ولی کمکاری کردهایم و پیش بینی نکردهایم.
در همان گفتگوی اول مطلب، اگر سید (استعاره از خودم) قبل از اینکه قرار محضر را با خریدار خانهاش گذاشته بود، روند اداری را پرسیده بود، این اخلال در کارش ایجاد نمیشد و حالش هم گرفته نمیشد.
واقعیتی که وجود دارد این است که بسیاری از رخدادهای روزمره ما قابل پیشبینی و بخش زیادی از آنها قابل پیشگیری است، فقط اندکی باید زحمت علاج قبل از واقعه را به خود بدهیم. آنهایی که این زحمت را به خود میدهند، کمتر افسوس میخورند.
به وظایفمون عمل نکردیم
وظایفی وجود دارد که ملزم به انجام آنها هستیم و میدانیم که اگر آنها را انجام ندهیم، به نوعی حالمان گرفته خواهد شد، ولی باز هم کوتاهی میکنیم.
در محیطهای کاری این مورد شایع است. خیلی از کارکنان وظایف خود را میدانند، ولی از انجام آنها در میروند! نتیجه هم این میشود که مافوقشان میفهمد و از خجالتشان هم در میآید.
آیا مدیران کار خوبی نمیکنند که حال کارکنانشان را میگیرند؟ نمیدانم، شاید آنقدر یک اشتباه تکرار شده که تنبیه و توبیخ را توجیهپذیر کرده، شاید هم نه.
الان نمیتوانم به این سوال پاسخ قطعی بدهم، ولی چیزی که واضح است این است که به هنگام بروز خطا، نباید انتظار بیتفاوتی از ناحیه دیگران را داشته باشیم.
واضح است که هر کسی در مقابل وظایفی که انجام میدهد حقوق و دستمزد دریافت میکند. حالا تصور کنید فردی باشد که وظایفش را انجام نمیدهد.
این فرد همواره حالش گرفته خواهد بود، هم از سوی مافوقش و هم از جانب همکاران. جالب است بدانید در دراز مدت این حالگیری توسط همکاران است که فرد را بیشتر اذیت میکند، نه مافوق!
نمیدونستیم
جهل نسبت به انجام یک کار یا روش و روند آن هم باعث ناراحتی میشود. به هر حال من هیچ وقت دوست ندارم یک کار را انجام دهم، ولی در میانه راه ببینم کل مسیری که طی کردم اشتباه بوده است و یا جاهایی خطاهایی داشتهام که کارم را تحتالشعاع قرار داده است در نتیجه حالم گرفته میشود.
این از آن مواردی است که خیلی وقتها میتوان پیشبینیاش کرد و برای پیشگیری آن اقدام کرد. اگر لازم است برای رفع این نادانی کتاب بخوانید، کلاس بروید، دورههای آزاد را بگذرانید، از دیگران مشورت و راهنمایی بگیرید و در کل هر کاری که لازم است انجام دهید، صرفاً نگویید من فلان مدرک را دارم. مدرک داشتن مهم نیست، دانش داشتن مهم است.
حالات مختلف حالگیری
حال گیری حالات مختلفی دارد. برخی از موقعیتهایی که پیش میآید را در بالا عنوان کردیم، در ادامه به برخی از بسترهای ایجاد حال گیری میپردازیم:
چطور میشود که حال آدم گرفته شود؟
وقتی حالم گرفته میشه
حال گیری روحی
گاهی روحیهمان آسیب میبیند، مثل ناراحتیها، دلخوریها و … . در کل این روحیه ما است که اثر پذیرفته و باید متناسب با آن اقدام لازم را صورت دهیم.
حال گیری جسمی
گاهی این جسم مان است که دچار یک وضعیت غیر عادی است و نتیجهاش حال گرفته ما خواهد شد. مثل کسی که دچار عارضهای فیزیکی شده، مثلاً در اثر تصادف دستش شکسته است.
حال گیری مالی
گاهی از لحاظ مالی دچار آسیب شدهایم و یا آسیبی را در آینده به وضوح میبینیم. مثل همان گفتگوی ابتدایی. سید چون نگران به موقع دریافت نکردن پولش است، از پیشبینی نکردن طول کشیدن روند صدور سند ناراحت و نگران است.
حال گیری فکری
گاهی هم عوارض فکری، حال گیری را نتیجه میدهد. مثل اینکه به یادمان میآید دو روز دیگر امتحان داریم و هیچ مطلبی را از درسمان یادمان نمیآید.
در موارد زیادی هم نمیتوان تک بعدی نگاه کرد و زمینههای مختلف را باید در کنار هم دید. مثلاً در گفتگوی اول مطلب: سید ناراحت است چون پولش را به موقع نمیتواند دریافت کند(مالی) و همینطور اعتبارش نزد خریدار خانهاش خدشهدار خواهد شد(روحی) برای همین هم ذهنش درگیر است(فکری).
وقتی حالم گرفته میشه
چکار کنیم که کمتر حالمون گرفته بشه؟
فکر نمیکنم راهی وجود داشته باشد که هیچ وقت حالمان گرفته نشود، ولی قطعاً راههایی وجود دارند که بتوان دفعاتی که میگوییم حالم گرفته را به حداقل برسانیم، مثلا:
فکر کنیم اگر در حالات فوق حالمون گرفته شد چکار میتونیم بکنیم؟
زمینههای مختلف را مدنظر داشته باشیم و قبل از وقوع حوادث پیشبینیهایی برای آنها داشته باشیم. پیشبینی کلید جلوگیری از بسیاری از حالگیریهاست.
وقتی دید پیشگیرانه داشته باشیم همیشه روند چند تا کار آینده رو در ذهنمان بررسی میکنیم و اگر چیزی را نمیدانیم، برای اینکه مشکلی ایجاد نشود آن را میپرسیم.
سید اگر یک سوال از یک دفترخانه اسناد رسمی پرسیده بود(کار پیشگیرانه) جلوی بروز ناراحتی و ایجاد دغدغههای دیگر را به راحتی گرفته بود.
خیلی از کارهای روزانه و شغلی را میتوان و بلکه باید پیشبینی کرد. مثلاً همه کارکنان میدانند در انتهای بازههای زمانی مشخص باید یک گزارش کامل و جامع از کارهایی که انجام دادهاند، ارائه دهند.
برخی در انتهای هر شیف کاریشان در یک روز، برخی هم در انتهای هر سال. آن فردی که بعد از انجام هر کاری، آن را ثبت میکند و مستندات آن را هم اضافه میکند، موقع ارائه گزارشش خیالش راحت است و با دست پر به مافوقش مراجعه میکند.
وقتی حالم گرفته میشه
کمتر تو فکرش بریم
چند خط بالاتر زمینههای چهارگانهای را بررسی کردیم که باعث ناآرامی ما میشوند، واقعیت این است که روحیه ما آسیبپذیرترین و در عین حال مهمترین آنهاست.
اگر بعد از یک حالگیری نتوانیم روحیهمان را بازسازی کنیم، نمیتوانیم ابعاد دیگر را هم جمع و جور کنیم. اصلاً جنس عبارت حالم گرفته از جنس روحیه است.
نمیخواهم بگویم که به این فکر نکنید که چکار کنیم که دچار آسیب نشویم، بلکه منظور من این است که برای حفظ توان اجرایی، کمتر در درگیریهای ذهنی و روحی متوقف شویم.
اگر پیشبینی ذهنیای را انجام میدهیم، در موارد منفی و ناگواریها متوقف نشویم، بلکه همه عوامل و جنبهها را تا حد امکان بررسی کنیم.
کاری کنیم که از تواناییهامان بیشتر و بهتر استفاده کنیم تا کمتر حالمان گرفته شود
این یک کلید دیگر برای حفظ روحیه و جنبههای دیگر است. اینکه بهتر فعالیت کنیم تا کمتر آسیب ببینیم. کاری که به ما سپرده شده را آن قدر خوب انجام دهیم که خودمان از انجام آن لذت ببریم و در نهایت به آن افتخار کنیم.
اگر اهل مطالعه هستید، راههایی که میتوانید سریعتر بخوانید و درک مطلب بهتری داشته باشید را یاد بگیرید. اگر مدام با رایانه سر و کار دارید، از جزئیات برنامههایی که مورد استفادهتان هستند مطلع باشید، شاید راههای بهتری هم برای انجام کارها باشد.
شاید بهتر باشد در یک دوره آموزشی فن بیان شرکت کنید تا بتوانید با بیان خوبتان بر دیگران اثر بهتری بگذارید و … .
نکته: ظرف تواناییهای ما همیشه به یک اندازه نیست. خداوند در قرآن کریم میفرماید: لا یکلف الله نفسا الا وسعها. یعنی: خدا هر کسی را به اندازه وسع و توانش مکلف کرده است.
ولی این وسع و توان را میتوان افزایش داد، گاهی به راحتی، گاهی هم همراه با سختیهایی؛ ولی مسلّم است که میتوانیم تواناییهایمان را ارتقاء دهیم.
همین که این مطلب را مطالعه میکنید، معنایش همین است که میخواهید در یک زمینه اطلاعات بیشتری کسب کنید و تواناییتان را بهبود ببخشید.
اهل حساب و کتاب باشیم، خصوصاً در مسائل مالی
حساب و کتاب مالی داشتن به افراد کمک میکند که بتوانند آینده مالیشان را پیشبینی کنند. اگر میخواهید یک دست مبل ۷ میلیونتومانی خریداری کنید، باید بدانید آیا به اندازه ۹ میلیون تومان پول دارید یا خیر، شاید بخواهید به طور اقساطی خریداری کنید.
حالا باید بدانید به اندازه قسط آن میتوانید از درآمد ماهانهتان هزینه کنید یا نه؛ و تمام این دانستنها با داشتن حساب و کتاب مالی است که به دست میآید.
شاید همیشه دخل و خرجتان با هم بخواند، و نیازی به یادداشت کردن مخارجتان احساس نکنید، ولی اگر مثل یک حسابدار خبره بخواهید خرجهای اضافهتان را حساب کنید، باید نوشتهای وجود داشته باشد که برآوردتان دقیق از آب دربیاید.
به حرفهای ناامید کننده دیگران گوش ندهیم
اگر همیشه در حال فیلتر کردن افراد دور و برتان نباشید، معنایش این است که آدمهای منفی باف را در کنار خود به راحتی پیدا خواهید کرد. از هر چیزی بُعد منفی آن را دیدن همیشه بد نیست و گاهی هم لازم است، ولی قطعاً خوب نیست که همیشه فقط منفیها را ببینیم.
خودمان را به راحتی و با تکنیکهایی میتوانیم کنترل کنیم که منفینگر نباشیم، ولی دیگران شاید از منفیبافی لذت ببرند! و خواه ناخواه اثراتی از آنها میپذیریم.
وقتی حالم گرفته میشه
واضح است که این اثر در اکثر موارد، مخرب و ویرانگر است و با تغییری که در روحیهمان ایجاد خواهد کرد، حالمان را خواهد گرفت. پس سعی کنیم هم افراد را فیلتر کنیم و هم شنیدههایمان را.
برنامه روزانه داشته باشیم
برنامه داشتن باعث منظم شدن کارها میشود. میتوان این برنامه را بسیار جزئی درنظر گرفت و ریز زمان و مکان و جزیئات را قید کرد، و یا تنها به لیست کردن اموری که در طول یک روز باید به سرانجام برسانیم کفایت کرد.
حتی همین کار خیلی سبک به ما کمک میکند که جلوی خیلی از غفلتها گرفته شود و با کم شدن مشغولیات ذهنی، تمرکز بیشتری روی درست انجام دادن امور داشته باشیم.
امتحان کردن این راهکار بسیار ساده هیچ هزینهای ندارد، چه مالی و چه انرژیک، ولی خیلی از افراد تنها به خواندن این راهکار ساده و یا شنیدن آن از یک دوست یا مشاور کفایت میکنند و واضح است که هیچ اثری از آن را نمیبینند.
حالا چکار کنیم؟
خب حالا که حالمان گرفته شد، چکار کنیم که کمتر اذیت شویم و یا بهتر بگویم کمتر تحت تأثیر قرار بگیریم؟ آیا واقعا ارزشش را دارد؟
مسلّماً اولین چیزی که باید به آن فکر کنیم این است که آیا این رخداد، واقعاً ارزشش را دارد که در لاک خود فرو رویم و دمغ شویم؟ اگر دارد، تا چه حد؟
همیشه این طور نیست که یک حالگیری آن قدر مهم باشد که کل روز و یا حتی ساعاتی از آن – چه رسد به چند روز! – ما را تحت فشار روحی قرار دهد، تنها کمی تحلیل کافی است که این حد را برای ما مشخص کند.
هر چند من اساساً بر این عقیده هستم که هر رخدادی باید در کمترین زمان ممکن جمع و جور شود و نباید کشش داد!
این ارزش از همه ابعاد باید بررسی شود. مثلاً آیا یک اتفاق ناگوار در محل کار ارزشش را دارد که با حالی گرفته وارد محیط خانوادگی شویم و کل خانواده را از آن متأثر کنیم؟
وقتی حالم گرفته میشه
اگر پاسخ منفی است – که در بسیاری از موارد منفی است – پس در اولین فرصت ترمز این حالت را بکشید و در مسیر عادی حرکت کنید.
یک تغییر جدی در برنامه روزانه (اگر داریم) بدهیم
کار یک پرونده را نتوانستید سر موقع به اتمام برسانید و توبیخ شدهاید؟ لابد حالتان هم گرفته شده، درست است؟ چطور است یک ساعت آخر وقت اداری را مرخصی ساعتی بگیرید و قبل از رسیدن به منزل، سر از استخر درآورید؟
یا با یک دوست مثبت نگر به یک رستوران سنتی بروید و قدری با هم گفتوگو کنید؟ این بستگی به خلاقیت خودتان دارد که چگونه یک تغییر جدی در کارهای آتیتان ایجاد کنید، الزاماً هم لازم نیست پولی خرج کنید.
شاید با مقداری قدم زدن در یک پارک کارتان راه بیفتد و به حالت عادی برگردید، شاید کافی باشد گوشیتان را درآورید و به فردی که صحبت کردن با او انگیزهتان را تقویت میکند زنگ بزنید، حتی دیدن یک عکس بامزه از فرزندتان هم میتواند گرهگشا باشد.
وقتی حالم گرفته میشه
چی حالمون رو خوب میکنه؟ شادی یا غم؟ همون رو انجام بدهیم. قبلاً فقط میگفتم ببینید چه کاری خوشحالتان میکنه و با چه شاد میشوید، ولی مواقعی را تجربه کردهام که باید بار روحی را سبک کرد، حتی با گریه، هر قدر که قَدَر و محکم باشید! شادی که سر جای خودش.
بگیم: اگر فلانی (یه آدم پر انرژی و بالاتر از خودمون) الان جای من بود چکار میکرد؟
این راهکار خیلی جالب است. احتمالاٌ افرادی را میشناسید که در یک سری از کارها و امورات از شما توانایی بیشتری دارند و حرفهایتر عمل میکنند – اگر این افراد را سراغ ندارید، دوستانه باید عرض کنم که به احتمال زیاد دچار توهم دانش هستید.
و هر چه زودتر فکری برای خلاص شدن از آن بکنید – با خودتان بیاندیشید که اگر آن افراد جای شما بودند، چه واکنشی نشان میدادند، چکار میکردند و چگونه رفتار میکردند؟
این یک نوع شبیهسازی است که کمک میکند از دید دیگران مسائل را نگاه کنیم. چون ما افراد بهتر از خودمان را در این شبیهسازی معیار قرار دادهایم، رفتار خروجی نیز حرفهای و معقولتر خواهد بود.
حالات بدتر رو هم به یاد بیاریم
این روش به نوعی پرت کردن حالمان از گرفته شدن است. فکر کنیم اگر این اتفاق نمیافتاد و حوادثی به مراتب بدتر رخ میداد، چه میشد، حالمان در آن صورت چگونه تغییر میکرد؟
حالا مقایسه کنیم آن واقعه خیالی را با رخداد واقعی که برایمان اتفاق افتاده. به طور حتم به این نتیجه میرسیم که واقعاً ارزشش را ندارد که به خودمان و دیگران سخت بگیریم و زودتر از آنچه فکر میکنیم، حالمان به حالت عادی باز میگردد.
سریع دست به یک کاری بزنیم، عملی باشه بهتر
گذر زمان خیلی مهم است.به عنوان آخرین مطلب، حواستان باشد اگر بیشتر از یک بار در روز حالتون گرفته می شه باید یه فکری برای کارها و افکارتان کنید.
نظرات
0 دیدگاه