گل یا پوچ

گل یا پوچ

گل یا پوچ
حتما برای همه پیش میاد، یک چیز کاملا ممکن و پر اتفاق هست، اینکه انسانها در یک نقطه ی زمانی در طول عمرشون، متوجه میشن که مدت زمانی را که برای رسیدن به چیزی یا کسی تلاش میکردن، انتظار میکشیدن، وقت میگذاشتن یا هزینه میکردن، اینجا در این نقطه متوجه شده اند که، نتیجه پوچ بوده نه گل.
خیلی حال بدی به آدم دست میده، یک احساس شکست، مثل همون لحظه ای که بین دو مشت بسته طرف روبروت، دست میگذاری رو یکیش، و اون فرد  مشتش رو باز میکنه و میبینی انتخابت، پوچ بوده و متاسفانه گل نبوده و اینجا تو بازنده ای.
حالا تصور کن تو این نقطه ای،
پوچ بوده نه گل.
خب شده دیگه.
انحصاری هم نیست، یعنی فقط برای تو اتفاق نیفتاده، همه تجربه کردن البته تجربه ها متفاوت هست.
اگه الان مخاطب این متن هستی و یادت افتاد به اون لحظه ی پوچ، بدون خیلی ها تجربه کردن، وگرنه الان، من چرا این متنو نوشتم.
خب حالا، من میگم موندن تو این نقطه و تداوم حس باختش از پوچ بودن نتیجه خیلی بدتره.
بهترین کار اینه که اسمش رو بگذاری تجربه و حالا بگذارش کنار.
درواقع این اتفاق افتاده و پوچ بوده، مهم نیست، تاکید می‌کنم که موندن سر این پوچ خیلی بدتره.
پس بزنش کنار و رد شو، حالا با چشم بازتر راه رو پیدا کن، چون اون جلوی چشمتو گرفته بود.
حتی اگر فعلا راه هم پیدا نکردی، باز هم مهم نیست،
فقط تو وظیفه داشتی، این پوچ رو کنار بزنی و رد شی، حتی اگه تو، الان راه جدید یا درست رو پیدا نکنی، احتمالا خودش پیدا میشه.
فعلا ذهنتو رها کن و آزاد باش.

میترا مهرویان
Instagram: mahrouyan.mitra